درباره ما
![]() حُججی متولد سال ۱۳۷۰ در نجف آباد اصفهان.محسن حججی دانشآموخته مرکز آموزش علمی کاربردی علویجه در رشته تکنولوژی کنترل ورودی سال ۱۳۸۷ بود. لینک های ویژه
پیوندهای روزانه
دیگر امکانات
|
... خداوند انشاءالله که درجات شهید را عالی کند. خدا شهید شما را عزیز کرد؛ ببینید چه غوغایی در کشور راه افتاده بهخاطر شهادت این جوان. شهید خیلی هستند؛ همهی شهدا هم پیش خدای متعال عزیزند لکن یک خصوصیّتی در این جوان وجود داشته -خداوند هیچوقت کارش بدون حکمت نیست- اخلاص این جوان و آن نیّت پاک این جوان و به موقع حرکت کردن این جوان و نیاز جامعه به اینجور شهادتی، این موجب شده که خدای متعال، نام این جوان شما را، شهید شما را، بلند کرد؛ بلندمرتبه کرد. کمتر شهیدی را ما سراغ داریم که اینجور خدای متعال او را در چشم همه عزیز کرده باشد. خداوند جوان شما را عزیز کرد. خدا انشاءالله به شماها اجر بدهد، به شما صبر بدهد، شما را انشاءالله عزیز کند و انشاءالله خداوند به همهتان -به مادر، به خانم [ایشان]، به پدر، به همهی بازماندگان- عوض خیر بدهد و همهتان را توفیق بدهد که بتوانید به وظایفتان عمل بکنید در ادامهی راه این شهید؛ نویسنده sara در سه شنبه 96/9/28 | نظر
خداوند در قرآن شریف می فرماید: 1- وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَحْمَةٌ خَیرٌ مِمَّا یجْمَعُونَ.>> و اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید، قطعاً آمرزش خدا و رحمت او از [هم?] آن چه [آنان ] جمع می کنند بهتر است. 2- وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَی اللَّهِ تُحْشَرُونَ و اگر [در راه جهاد] بمیرید یا کشته شوید، قطعاً به سوی خدا گردآورده خواهید شد. 3- وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ* فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ* یسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا یضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند، مرده مپندار، بلکه زنده اند که نزد پروردگارشان روزی داده می شوند. به آن چه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند، و برای کسانی که از پی ایشانند و هنوز به آنان نپیوسته اند شادی می کنند که نه بیمی بر ایشان است و نه اندوهگین می شوند. بر نعمت و فضل خدا و این که خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمی گرداند، شادی می کنند. 4- وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یضِلَّ أَعْمالَهُمْ* سَیهْدِیهِمْ وَ یصْلِحُ بالَهُمْ* وَ یدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُمْ و کسانی که در راه خدا کشته شده اند، هرگز کارهایشان را ضایع نمی کند. به زودی آنان را راه می نماید و حالشان را نیکو می گرداند. و در بهشتی که برای آنان وصف کرده، آنان را درمی آورد. 5- إِنَّ اللَّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیقْتُلُونَ وَ یقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیعِکمُ الَّذِی بایعْتُمْ بِهِ وَ ذلِک هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ در حقیقت، خدا از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهای ] این که بهشت برای آنان باشد، خریده است؛ همان کسانی که در راه خدا می جنگند و می کشند و کشته می شوند. [این ] به عنوان وعد?حقّی در تورات و انجیل و قرآن بر عهد? اوست. و چه کسی از خدا به عهد خویش وفادارتر است؟ پس به این معامله ای که با او کرده اید شادمان باشید، و این همان کامیابی بزرگ است. 6- وَ مَنْ یقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیقْتَلْ أَوْ یغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً و هر کس در راه خدا بجنگد و کشته یا پیروز شود، به زودی پاداشی بزرگ به او خواهیم داد. هر یک از این آیه ها، گوشه ای از عظمت مقام شهادت فی سبیل اللَّه را تبیین می نماید، مقامی که به تنهایی، حاصل یک عمر مجاهد?انسان وارسته ای است که خداوند یک جا به شهید عنایت می فرماید. آی?اوّل، به مقام مغفرت و رحمت الهی نسبت به شهید، آی?دوم به حشر الی اللَّهِ او و آی?سوم، به حیات معنوی او نزد پروردگار و بهره مندی از رزق خاصّ الهی، فرحناک بودن به عطایای الهی و دوری از خوف و حزن و بشارت به آن اشاره دارد و نیز در پایان، مژد?فضل و نعمت الهی به دیگران است. آی?چهارم به گُم نشدن اعمال آن ها و هدایت و اصلاح حال یا شأن ایشان و سرانجام ورود آنان به بهشتِ موعود اشاره دارد. در آی?پنجم، خداوند با وعد?قطعی، خود را خریدار جان های شریف آنان معرفی می نماید و آن ها را به این معامل?پرسود، بشارت می دهد و آن را «فوز عظیم» می داند. در آی?ششم، اجر عظیم اخروی را برای شهیدان ذکر می فرماید. به طور کلی، از مجموع این آیات می توان استفاده کرد: نعمت هایی که به شهید عطا می شود، نباید هم چون نعمت هایی باشد که به اشخاص عادی داده می شود؛ بلکه مراد، نعمت ها و کمالاتی است که تنها نصیب برگزیدگان و خواصّ از بندگان الهی می شود. نویسنده sara در سه شنبه 96/9/28 | نظر
به نام نامی سر، بسمه تعالی سر، بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر؛ قسم به معنی لا یمکن الفرار از عشق، که پر شده است جهان، از حسین سرتاسر؛ درود بر کسی که میداند، کِی باید کجا باشد؛ به وقتش در اردوهای جهادی برای مبارزه با فقر و به وقتش در جهاد با تروریستهای تکفیری در سوریه؛ ای مرد چه کردهای با مردم ایران، همه نمکگیر نگاهت شدهاند در آن هنگام که مانند زینب (س) اسیری اما نگاهت تن دشمن را به لرزه درآورده؛ نگاهی که تا آخرین لحظه مقتدرانه خیره است به چشمهای حقیرشان؛ حال دیگر نیازی نیست کسی نقاشی صحنهای خیالی را در ذهنش تداعی کند، تاریخ تکرار شد و صحنههای کربلا و اسرایش را دیدند. محسن حججی از جهادگران و فعالان فرهنگی کشور در عملیاتی نزدیک مرز سوریه با عراق به اسارت گروه تروریستی داعش درآمد، تکفیری های داعش پس از دو روز، در شانزدهم مردادماه 1396، در اقدامی ددمنشانه، سر از تن محسن حججی جدا کرده و او را به شهادت رساندند؛ شهید حججی 25 ساله و اهل نجف آباد اصفهان بود که از او فرزندی دو ساله به یادگار مانده است. نحوه شهادت شهید مدافع حرم، محسن حججی، این شهید والامقام در فضای مجازی و در میان کاربران شبکههای اجتماعی بازتاب گسترده ای داشت به خصوص آنکه هنگام ادعای اسارت وی از سوی داعش عکسی از شهید حججی در چنگال داعش منتشر شدکه نگاه پرصلابت و مقتدرانه این شهید در زمان اسارتش تحسین همگان را برانگیخت نویسنده sara در سه شنبه 96/9/28 | نظر
امید سلیمیبنی: پدر شهید محسن حججی که به دعوت نشریات استانی به نمایشگاه مطبوعات آمد و از غرفه های رسانه ها بازدید کرد. او با حضور در غرفه گروه رسانهای خبر در بیست و سومین نمایشگاه مطبوعات، میهمان خبرآنلاین شد و درباره وقایع پس از شهادت شهید محسن حججی نجف آبادی توضیح داد که در ادامه می خوانید: این را می دانیم جوان از دست دادن با هیچ غم دیگری قابل مقایسه نیست. ولی احساس شما را از این واقعه تلخ که باعث شد شور و شوق ملی در سطح جامعه به وجود بیاید و وحدت همه گروه ها از چپ و راست را شاهد بودیم، چیست؟ همانطور که گفتید، غم از دست دادن فرزند سخت است. زمانی که فرزند حضرت رسول اکرم از دنیا رفت، آن حضرت گریستند. حتی امام حسین هم گریه کردند. اما از آن جایی که به لطف خداوند، شهید ما اینطور جریان ساز در مملکت شد و طبق فرمایشات حضرت آقا، این جریان بسیار به موقع انجام شد و باعث شد وحدت و همدلی بین مردم و مسئولان ایجاد شود و جریان خون شهید باعث شد مردم و مملکت از دهه 90 به اعتقادات ابتدای انقلاب، در راستای خط امام حسین برگردند و از آنجایی که خود هم در این کشور به رهبری، نظام و وحدت ملی معتقدم، طبیعی است احساس غرور می کنم و خوشحالم خداوند به همه ما این لطف را کرد و منتی است که بر گردن من گذاشت. ما فیلمهای موقع اعزام، وصیت نامه و خدمات شهید شما را که می بینیم پیداست شهید محسن حججی، آینده را می دید و می دانست به شهادت خواهد رسید. شما به عنوان خانواده او، چنین عاقبت به خیری را برای او پیش بینی می کردید؟ وقتی ایشان دفعه اول از سوریه آمد، من او را شهید دیدم. شهادت در چهره ایشان پیدا بود. چون در دفاع مقدس دوستان زیادی داشتم که شهید شدند و این چهره ها برایم آشناست ولی تا این حد خلوص و بندگی را تصور نمی کردم داشته باشد. واقعیت این است خود را مسئول می دانم و افسوس می خورم فرزندم را نشناختم. البته به پنهان کاری ایشان هم برمی گردد که قابل ستودن است. البته تاثیر شخصیت و تربیت خانوادگی در پدیدآمدن این شهدا، غیرقابل انکار است. چه روشی در خانواده باعث می شود یک جوان به این مرتبه برسد؟ اگر خانواده از ابتدا، راه راست و عمل به گفتار داشته باشد، خوب است. این مهم است که خانواده به عمل درست رفتار کند. متاسفانه برخی خانواده ها فقط دوست دارند بچه هایشان کار خوب کنند و خیلی خودشان اهمیت به عمل نمی دهند. دوست دارند راه را به فرزندان خود نشان دهند ولی خود در حاشیه حرکت کنند. وقتی خانواده به فرزند حرفی را زد و قبل از آن، خود عمل کرد، فرزند هم به آن سخن عمل می کند. چون اولین الگوی فرزندان پدر و مادر هستند. راه درست، رزق حلال و عمل به گفتار، مهمترین بخش زندگی افراد است که برای فرزندان می ماند. اگر توصیه ای به فرزند کردی و خود عمل نکردی، نتیجه برعکس می شود. حالا که چند ماهی از شهادت ایشان می گذرد، اگر به مردادماه برگردیم که برای اولین خبر اسارت فرزندتان را دادند، احساس شما چه بود؟ چطور با شهادت ایشان مواجه شدید؟ ما خبر اسارت را نشنیدیم. ما تصویری را که داعش در شبکه های اجتماعی پخش کرده بود را دیدیم. به پادگان لشکر نجف اشرف رفتیم و پرسیدیم چه اتفاقی افتاده. اول نمی خواستند به ما بگویند و بعد که قانع شدند، ما مطمئن شدیم فرزندانمان در اسارت داعش است. از زمان رسیدن تصویر اسارت تا زمانی که خبر شهادت او را دادند، بدترین لحظات زندگی من بود. نگرانی داشتیم و مضطرب بودیم، وقتی همه می گفتند دعا کنید آزاد شود، ما دعا می کردیم شهید شود. هیچ پدر و مادری راضی به مرگ فرزندشان نیست، ولی ما آن موقع راضی بودیم، به حدی که مادرش گوسفند نذر کرد بچه اش شهید شود. چرا؟ چون می دانستیم فرزندمان دیگر زنده برنمی گردد. می دانستیم دارند او را شکنجه می کنند. تا آن موقعی که ساعت 2 و نیم صبح خبر شهادت آمد ناگهان ناله مادر و خواهرش بالا رفت، آرامش خاصی به من دست داد. دیگر مطمئن شدم محسن رفت، ولی از ته دل خوشحال شدم که آزاد شد، رها شد. بعد از آن که بحث شهادت پیش آمد و عظمتی که خداوند به ایشان داد اصلا غمش را فراموش کردیم. ما او را به حضرت زهرا سپردیم و حتی نگران هم نشدیم. نویسنده sara در دوشنبه 96/9/20 | نظر
برای بانوی صبر
السلام ای بانوی سلطان عشق ثبت است بر جدیده عالم دوام ما...
چند ساعتی بیشتر به رفتن نمانده است، هرچه به زمان رفتن نزدیک تر می شوم قلبم بی تاب تر می شود...نمی دانم چه بنویسم و چگونه حس و حالم را بیان کنم...نمی دانم چگونه خوشحالی ام را بیان کنم و چگونه و با چه زبانی شکر خدای منان را به جای بیاورم...به حسب وظیفه چند خطی را به عنوان وصیت با زبان قلم می نویسم... بدون شک شیر حلال مادرم، لقمه حلال پدرم و انتخاب همسرم و خیلی چیزهای دیگر در آن اثر داشته است...
عمریست شب و روزم را به عشق شهادت گذرانده ام... و همیشه اعتقادم این بوده و هست که با شهادت به بالاترین درجه ی بندگی میرسم... خیلی تلاش کردم که خودم را به این مقام برسانم اما نمی دانم که چقدر توانسته ام موفق باشم...
چشم امیدم فقط به کرمخدا و اهلبیت است و بس امید دارم این رو سیاه پرگناه را هم قبول کنند و به این بنده ی بدِ پرخطا نظری از سر رحمت بنمایند... همسر عزیزم زهرا جانم
اگر روزی خبر شهادتم را شنیدی بدان به آرزویم که هدف اصلی ام از ازدواج با شما بود رسیدم و به خود افتخار کن که شوهرت فدای حضرتزینب شد... پدر عزیزم
همیشه و در همه حال الگوى زندگی و مردانگی ام تو بوده و هستی، اگر روزی خبر شهادتم را دیدی، زمانی را در مقابل خود فرض کن که حسین بن علی در کنار جگر گوشه اش علی اکبر حاضر شد... مادر عزیزم
ام البنین علیهاالسلام 4جوان خود را فدای حسین و زینب کرد و خم به ابرو نیاورد. برادر عزیزم
اگر روزی مرا در لباس شهادت دیدی آن لحظه ایی را به یاد بیاور که اباعبدالله بر بالین عباس ابن علی حاضر شد و داغ برادر کمرش را خم کرد... خواهران خوبم
لحظه ی وداع با شما و مادرم و پدرم مرا به یاد آن لحظه ایی انداخت که اهل حرم حضرت علی اکبر را راهی میدان جنگ می کردند؛ پس اگر من هم رو سفید شدم غم و غصه و اشک و ناله خود را فدای علی اکبر کنید و مبادا داغ خود را از داغ دل اهلحرم بیشتر بدانید... پسر عزیزم، علی جان...
ببخشید اگر قد کشیدنت را ندیدم و مرد شدنت را نظاره نکردم... سعی کن راه مرا ادامه بدهی... سعی کن کاری کنی که سرانجام آن به شهادت ختم شود...
پدر و مادر همسر عزیزم...
همیشه شما را همچون پدر و مادر واقعی خودم می دانستم و خوشحال ام که سرنوشتم با حضور در خانواده شما رقم خورد... به شما هم جز صبر و تحمل چیز دیگری سفارش نمی کنم، همیشه یاد داشته باشید علی اکبر حسین هم تازه داماد کربلا بود...
از همه میخوام این رو سیاه را حلال کنید، اگر حقی از کسی ضایع کردم، اگر غیبتی پشت سر کسی کردم، اگر دلی را رنجاندم، اگر گناهی از من سر زد؛ حلالم کنید... اما چند وصیت کلی:
از ولایت فقیه غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که امام خامنه ای نائب بر حق امامزمان است. همیشه برای خدا بنده باشید که اگر این چنین شد بدانید عاقبت همه ی شما به خیر ختم می شود...
مقداری حقالناس به گردن دارم که عاجزانه می خواهم برایم ادا کنید... نویسنده sara در دوشنبه 96/9/20 | نظر
طراحی و کدنویسی قالب : علیرضاحقیقت - ثامن تم Web Template By : Samentheme.ir |